سری توسرا

قصه های خدا - داستان حضرت نوح

 

 

حضرت نوح :

اولین پیامبر جهان شمول بعد از حضرت ادم حضرت نوح است البته درست است که رسالت ایشان جهان شمول است ولی انسان های زیادی در دنیا وجود نداشتند و لذا ایشان اولین پیامبر اولوالعزم بودند .

حضرت نوح در عصر ی به پیامبر ی مبعوث می شود که بت پرستی رواج پیدا کرده بود و بت پرستی ناشی از حس پرستش در وجود انسان است که نیازهایی که انسان دارد را می خواهد با کرنش کردن بر طرف کند البته خالق را خدا می دانستند ولی مدبر و تقسیم روزی و حوادث طبیعی را بت می دانستند وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ‌ ( لقمان 25)

و اگر از آنها بپرسى : « چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است ؟ مسلّماً خواهند گفت : « خدا . » بگو : « ستایش از آنِ خداست » ولى بیشترشان نمى‏دانند

 

حضرت نوح با انذار تبلیغ خود را شروع کرد .

إِنَّا? أَر?سَل?نَا نُوحًا إِلَى? قَو?مِهِ?? أَن? أَنذِر? قَو?مَکَ مِن قَب?لِ أَن یَأ?تِیَهُم? عَذَابٌ أَلِیم? 1

قَالَ یَ?قَو?مِ إِنِّی لَکُم? نَذِیر? مُّبِینٌ 2

أَنِ ?ع?بُدُواْ ?للَّهَ وَ?تَّقُوهُ وَأَطِیعُونِ

 نوح به مردم فرمود عبد خدا شوید یعنی اراده ی خود را با اراده ی خدا هموار کنید .

و تقوا داشته باشید یعنی حفظ کنید خدا را و دستورات اورا

و از دستورات من تبعیت کنید .

وقتی این سه دستور را رعایت کردیم اتفاقی که می افتد این است :

یَغ?فِر? لَکُم مِّن ذُنُوبِکُم? وَیُؤَخِّر?کُم? إِلَى?? أَجَل? مُّسَمًّى? إِنَّ أَجَلَ ?للَّهِ إِذَا جَا?ءَ لَا یُؤَخَّرُ? لَو? کُنتُم? تَع?لَمُونَ

گناهانی که کرده اید و هر کدام باعث اتفاقاتی در زندگی شما شده اند را بر طرف می کنم و دنباله های کوتاهی های شما را بر می دارم

برای همین دوای خیلی از نداری ها و شکست ها استغفار است ....

اللهم اغفر لی الذنوب التی .....

زَیْنَ اَلْعَابِدِینَ عَلِیَّ بْنَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ: اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُغَیِّرُ اَلنِّعَمَ اَلْبَغْیُ عَلَى اَلنَّاسِ وَ اَلزَّوَالُ عَنِ اَلْعَادَةِ فِی اَلْخَیْرِ وَ اِصْطِنَاعِ اَلْمَعْرُوفِ وَ کُفْرَانُ اَلنِّعَمِ وَ تَرْکُ اَلشُّکْرِ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ - إِنَّ اَللّ?هَ لا? یُغَیِّرُ م?ا بِقَوْمٍ حَتّ?ى یُغَیِّرُوا م?ا بِأَنْفُسِهِمْ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُورِثُ اَلنَّدَمَ قَتْلُ اَلنَّفْسِ اَلَّتِی حَرَّمَ اَللَّهُ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى وَ لا? تَقْتُلُوا اَلنَّفْسَ اَلَّتِی حَرَّمَ اَللّ?هُ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی قِصَّةِ قَابِیلَ حِینَ قَتَلَ أَخَاهُ هَابِیلَ فَعَجَزَ عَنْ دَفْنِهِ فَسَوَّلَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ اَلنّ?ادِمِینَ وَ تَرْکُ صِلَةِ اَلْقَرَابَةِ حَتَّى یَسْتَغْنُوا وَ تَرْکُ اَلصَّلاَةِ حَتَّى یَخْرُجَ وَقْتُهَا وَ تَرْکُ اَلْوَصِیَّةِ وَ رَدِّ اَلْمَظَالِمِ وَ مَنْعُ اَلزَّکَاةِ حَتَّى یَحْضُرَ اَلْمَوْتُ وَ یَنْغَلِقَ اَللِّسَانُ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُنْزِلُ اَلنِّقَمَ عِصْیَانُ اَلْعَارِفِ بِالْبَغْیِ وَ اَلتَّطَاوُلُ عَلَى اَلنَّاسِ وَ اَلاِسْتِهْزَاءُ بِهِمْ وَ اَلسُّخْرِیَّةُ مِنْهُمْ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تَدْفَعُ اَلْقِسَمَ إِظْهَارُ اَلاِفْتِقَارِ وَ اَلنَّوْمُ عَنِ اَلْعَتَمَةِ وَ عَنْ صَلاَةِ اَلْغَدَاةِ وَ اِسْتِحْقَارُ اَلنِّعَمِ وَ شَکْوَى اَلْمَعْبُودِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تَهْتِکُ اَلْعِصَمَ شُرْبُ اَلْخَمْرِ وَ اَللَّعِبُ بِالْقِمَارِ وَ تَعَاطِی مَا یُضْحِکُ اَلنَّاسَ مِنَ اَللَّغْوِ وَ اَلْمِزَاحِ وَ ذِکْرُ عُیُوبِ اَلنَّاسِ وَ مُجَالَسَةُ أَهْلِ اَلرَّیْبِ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُنْزِلُ اَلْبَلاَءَ تَرْکُ إِغَاثَةِ اَلْمَلْهُوفِ وَ تَرْکُ مُعَاوَنَةِ اَلْمَظْلُومِ وَ تَضْیِیعُ اَلْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیِ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُدِیلُ اَلْأَعْدَاءَ اَلْمُجَاهَرَةُ بِالظُّلْمِ وَ إِعْلاَنُ اَلْفُجُورِ وَ إِبَاحَةُ اَلْمَحْظُورِ وَ عِصْیَانُ اَلْأَخْیَارِ وَ اَلاِنْطِبَاعُ لِلْأَشْرَارِ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُعَجِّلُ اَلْفَنَاءَ قَطِیعَةُ اَلرَّحِمِ وَ اَلْیَمِینُ اَلْفَاجِرَةُ وَ اَلْأَقْوَالُ اَلْکَاذِبَةُ وَ اَلزِّنَاءُ وَ سَدُّ طُرُقِ اَلْمُسْلِمِینَ وَ اِدِّعَاءُ اَلْإِمَامَةِ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تَقْطَعُ اَلرَّجَاءَ اَلْیَأْسُ مِنْ رَوْحِ اَللَّهِ وَ اَلْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَةِ اَللَّهِ وَ اَلثِّقَةُ بِغَیْرِ اَللَّهِ وَ اَلتَّکْذِیبُ بِوَعْدِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تُظْلِمُ اَلْهَوَاءَ اَلسِّحْرُ وَ اَلْکِهَانَةُ وَ اَلْإِیمَانُ بِالنُّجُومِ وَ اَلتَّکْذِیبُ بِالْقَدَرِ وَ عُقُوقُ اَلْوَالِدَیْنِ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تَکْشِفُ اَلْغِطَاءَ اَلاِسْتِدَانَةُ بِغَیْرِ نِیَّةِ اَلْأَدَاءِ وَ اَلْإِسْرَافُ فِی اَلنَّفَقَةِ عَلَى اَلْبَاطِلِ وَ اَلْبُخْلُ عَلَى اَلْأَهْلِ وَ اَلْوَلَدِ وَ ذَوِی اَلْأَرْحَامِ وَ سُوءُ اَلْخُلُقِ وَ قِلَّةُ اَلصَّبْرِ وَ اِسْتِعْمَالُ اَلضَّجَرِ وَ اَلْکَسَلِ وَ اَلاِسْتِهَانَةُ بِأَهْلِ اَلدِّینِ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تَرُدُّ اَلدُّعَاءَ سُوءُ اَلنِّیَّةِ وَ خُبْثُ اَلسَّرِیرَةِ وَ اَلنِّفَاقُ مَعَ اَلْإِخْوَانِ وَ تَرْکُ اَلتَّصْدِیقِ بِالْإِجَابَةِ وَ تَأْخِیرُ اَلصَّلَوَاتِ اَلْمَفْرُوضَاتِ حَتَّى تَذْهَبَ أَوْقَاتُهَا وَ تَرْکُ اَلتَّقَرُّبِ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْبِرِّ وَ اَلصَّدَقَةِ وَ اِسْتِعْمَالُ اَلْبَذَاءِ وَ اَلْفُحْشِ فِی اَلْقَوْلِ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِی تَحْبِسُ غَیْثَ اَلسَّمَاءِ جَوْرُ اَلْحُکَّامِ فِی اَلْقَضَاءِ وَ شَهَادَةُ اَلزُّورِ وَ کِتْمَانُ اَلشَّهَادَةِ وَ مَنْعُ اَلزَّکَاةِ وَ اَلْقَرْضِ وَ اَلْمَاعُونِ وَ قَسَاوَةُ اَلْقُلُوبِ عَلَى أَهْلِ اَلْفَقْرِ وَ اَلْفَاقَةِ وَ ظُلْمُ اَلْیَتِیمِ وَ اَلْأَرْمَلَةِ وَ اِنْتِهَارُ اَلسَّائِلِ وَ رَدُّهُ بِاللَّیْلِ.

امام زین العابدین علیه السّلام فرمود:گناهانى که نعمت را تغییر مى‌دهند عبارتند از:ظلم و تعدّى بر مردم،و ترک عمل خیرى که به آن عادت شده،و ترک أمر به نیکیها،و کفران نعمت،و ترک شکر،این‌ها همان است که خدا در باره‌اش فرمود:« إِنَّ‌ اَللّ?هَ‌ لا? یُغَیِّرُ م?ا بِقَوْمٍ‌ حَتّ?ى یُغَیِّرُوا م?ا بِأَنْفُسِهِمْ‌ »(خداوند وضع هیچ گروهى را دگرگون نمى‌سازد جز آنکه خودشان حالات روحى خود را دگرگون سازند-رعد 11:13). و آن گناهانى که موجب پشیمانى مى‌گردد،کشتن فردى است که خداوند منع کرده و فرموده است:« وَ لا? تَقْتُلُوا اَلنَّفْسَ‌ اَلَّتِی حَرَّمَ‌ اَللّ?هُ‌ »(و نفسى را که خدا حرام کرده است،نکشید-اسرى 33:17). و خداوند در داستان قابیل فرمود:وى چون هابیل را کشت و از دفن او عاجز شد،نفس سرکش او قتل برادرش را در نظر وى خوب جلوه داد:« فَأَصْبَحَ‌ مِنَ‌ اَلنّ?ادِمِینَ‌ »(پس گشت از پشیمانان-مائده 31:5).و(از دیگر گناهان)ترک پیوند خویشاوندى آنقدر که از او چشم بپوشند(مثل آنکه چنین خویشاوندى نداشته‌اند)، و ترک نماز تا وقت آن بگذرد،و ترک وصیّت و ندادن ردّ مظالم،و منع زکات تا هنگامى که مرگ فرا رسد و زبان از گفتار بازماند.و گناهانى که موجب نزول انتقام و خشم الهى است:نافرمانى کردن شخص عارف است،یعنى:با آنکه شناخت دارد سر به طغیان برداشته و بر مردم گردن فرازى کند و بعضى از آنان را مورد استهزا و نیشخند قرار دهد. و گناهانى که باعث مى‌گردد بهر? الهى از انسان دور گردد:اظهار نیازمندى نمودن،و خوابیدن در ثلث اوّل شب(وقت نماز عشا)و در وقت نماز صبح،و نعمت را خوار شمردن و گله از معبود بزرگوار نمودن است. و گناهانى که پرده‌هاى عصمت را پاره مى‌کند عبارتند از:نوشیدن هر نوع از مشروبات مست‌کننده،قمار بازى،و انجام کارهاى مضحک،و آنچه موجب خنده‌هاى بیجا است از لغو گویى و شوخى،عیبجوئى مردم،بازگو کردن آن،.و همنشینى با کافران و آدمهاى بى‌بند و بار و شکّاک. و گناهانى که بلا نازل مى‌کنند:ترک فریادرسى مظلوم و یارى ندادن او، و رها ساختن امر بمعروف و نهى از منکر است.و گناهانى که دولت(ثروت و قدرت و حکومت)را از انسان مى‌گیرد و به دشمنان مى‌دهد،ستم آشکارا،و علنى شدن گناه و سرپیچى از حق،و مباح شمردن آنچه حرام شمرده شده است،و نافرمانى از نیکان و سر فرودآوردن در برابر ستمگران،مى‌باشد. و گناهانى که به کشیده شدن انسان به سوى فنا و نیستى سرعت مى‌بخشد، قطع رحم،سوگند دروغ،و دروغگوئى،زنا،و بستن راه مسلمانان،و ناروا ادّعاى امامت کردن است. و گناهانى که امید را بدل به نومیدى مى‌کند:مأیوس شدن از رحمت خدا، و ناامیدى از مهر پروردگار و اعتماد کردن به غیر خدا،و دروغ پنداشتن نوید خداى عزّ و جلّ‌،مى‌باشند. و گناهانى که هوا را تیره و تار مى‌گرداند:جادوگرى،خبر غیب گفتن و فال زدن،و ایمان داشتن به ستاره و تکذیب تقدیر الهى،و نافرمانى و آزردن پدر و مادر است.و گناهانى که پرده‌ها را کنار مى‌زند:وام خواستن بدون آنکه قصد باز پرداخت آن را داشته باشد،و زیاده روى در بیهوده خرج کردن،و براى خانواده و فرزند و خویشاوند خرج نکردن،و بداخلاقى،و کم صبرى،و دلتنگى و بى‌قرار بودن از غم،و کاهلى نمودن،و سبک شمردن مؤمنان است. و گناهانى که دعا را باز مى‌گرداند:نیّت بد داشتن،و پلیدى باطن،و دوروئى با برادران دینى،و ترک تصدیق به اجابت دعا و تأخیر نمازهاى واجب تا وقت بگذرد،و ترک تقرّب جستن بخدا به وسیل? نیکى و خیرات،و بد دهنى و گفتن سخن زشت،هستند. و گناهانى که مانع آمدن باران مى‌گردد،بیدادگرى حاکمان است در داورى،و گواهى دادن به دروغ و باطل،و پنهان داشتن شهادت،و ندادن زکات و باز پس ندادن قرض و سایر ما یحتاج(چون تبر و تیشه و آلات کار)و سخت شدن دلها بر بینوایان و نیازمندان و ستم نمودن به یتیمان و بیوه زنان،و تشر زدن بر درخواست‌کننده،و مأوى ندادن و رد کردن او در شب هنگام.

 

 

 

شما را تا اجل مسمی زنده نگه می دارد ...

یکی از مهمترین اثرات ذنوب کم شدن عمر می باشد که این سه گانه آن را درست می کند .

اجل معلق داریم و اجل مسمی که نهایت عمر ما همان چیزی است که در اجل مسمی ما تعیین شد هاست . 

که در روایات داریم انسان ها بیشتر بواسطه دنوبشان از دنیا می روند ...

امام صادق (علیه السلام):

مَنْ یَمُوتُ بِالذُّنُوبِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَمُوتُ بِالْآجَالِ، وَ مَنْ یَعِیشُ بِالْإِحْسَانِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَعِیشُ بِالْأَعْمَارِ.

 

***یکی از خلفای عباسی خواست پدرش را بواسطه ظلم هایش مجازات کند و به امام عسکری عرض کرد امام فرمودند : حق پدر تو قتل است ولی تو نکشی که عمرت کم می شود .

***دو تا برادر بودند در مسیر حج با هم قهر کردند و در روستایی توقف کردند ویکی از برادران به دیدن عمه ی خود رفت و آن برادر دیگر نرفت و در مسیر ماری او را نیش زد و از دنیا رفت و ان برادر دیگر نزد امام صادق علیه السلام امد و امام فرمودند : مرگ هر دوی شما نزدیک شده بود و تو بواسطه ی صله ی رحم که انجام دادی عمرت زیاد شد .

 

شکایت حضرت نوح به خدا از نشنیدن تبلیغش :

قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَو?تُ قَو?مِی لَی?ل?ا وَنَهَار?ا 5

فَلَم? یَزِد?هُم? دُعَا?ءِی? إِلَّا فِرَار?ا 6

وَإِنِّی کُلَّمَا دَعَو?تُهُم? لِتَغ?فِرَ لَهُم? جَعَلُو?اْ أَصَ?بِعَهُم? فِی? ءَاذَانِهِم? وَ?س?تَغ?شَو?اْ ثِیَابَهُم? وَأَصَرُّواْ وَ?س?تَک?بَرُواْ ?س?تِک?بَار?ا

 

انقدر از دعوت من فرار می کردند که تمام انگشتان دست خود را در گوش خود می کردند و حتی موقعی که من را می دیدند لباس خود را روی سر خود می کشیدند و استکبار به خرج می دادند .

 

 

 

اگر ایمان بیاورید برشما برکات نازل می شود .

ثُمَّ إِنِّی دَعَو?تُهُم? جِهَار?ا 8

ثُمَّ إِنِّی? أَع?لَنتُ لَهُم? وَأَس?رَر?تُ لَهُم? إِس?رَار?ا 9

فَقُل?تُ ?س?تَغ?فِرُواْ رَبَّکُم? إِنَّهُ? کَانَ غَفَّار?ا 10

یُر?سِلِ ?لسَّمَا?ءَ عَلَی?کُم مِّد?رَار?ا 11

وَیُم?دِد?کُم بِأَم?وَ?ل? وَبَنِینَ وَیَج?عَل لَّکُم? جَنَّـ?ت? وَیَج?عَل لَّکُم? أَن?هَ?ر?ا

 

حضرت نوح بصورت پنها نی و اشکار و در جمع های یک نفری و چند نفری تبلیغ می کردند .

و می فرمودند اثر ایمان برکات آسمانی وزمینی است .

وَلَو? أَنَّ أَه?لَ ?ل?قُرَى?? ءَامَنُواْ وَ?تَّقَو?اْ لَفَتَح?نَا عَلَی?هِم بَرَکَ?ت? مِّنَ ?لسَّمَا?ءِ وَ?ل?أَر?ضِ وَلَ?کِن کَذَّبُواْ فَأَخَذ?نَ?هُم بِمَا کَانُواْ یَک?سِبُونَ

 

سؤال : چه شد که برخی از کشورهای خارجی که مسلمان نیستند وضعیت شان از ما بهتر است ؟

و از طرفی قرآن هم می فرماید : وَ لَوْ لاَ أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْم?نِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ‌ (33)

و اگر نه آن بود که [ همه ] مردم [ در انکار خدا ] امّتى واحد گردند ، قطعاً براى خانه‏هاى آنان که به [ خداى ] رحمان کفر مى‏ورزیدند ، سقفها و نردبانهایى از نقره که بر آنها بالا روند قرار مى‏دادیم .?الزخرف‏، 33?

یعنی از طرفی خداوند به مومنان در برابر تقوی وعده برکات می دهد و از طرفی به مومنان می گوید که ثروت و راحتی را در اختیار کفار قرار می دهیم و اگر بخاطر رعایت حال شما نبود رفاه حال آنها را بیشتر می کردیم .

 

کفار در قالب قانون استدراج نعمت می بینند : وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لاَ یَعْلَمُونَ‌ (182)

و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند ، به تدریج ، از جایى که نمى‏دانند گریبانشان را خواهیم گرفت . ?الأعراف‏، 182?

-       که این نعمت باعث عذاب بیشتر آنها خواهد شد و مومنان در قالب قانون برکت نعمت می بینند و برکت یعنی پایداری نعمت در قالب دنیا و آخرت و چه بسا برخی اوقات برای رعایت قانون برکت لازم است سختی هایی را هم ببینیم .

 

-       و از طرفی مشکلات و طوفان ها و سختی هایی که برای کشورهای غیر اسلامی رخ می دهد کم نیستند

 

-       اگر کشورهای اسلامی تقوا را درست رعایت کنند که یکی از وجوه تقوا رعایت نظم و کار با کیفیت انجام دادن و .. هست خوب بصورت طبیعی رشد در آنها بوجود می آید و خیلی از جاهایی که ما شکست می خوریم بر اثر بی تقوایی است که در انجام امورات و وظایف خودمان داریم .

چون مشکل قوم نوح عدم باور مدیریت خدا در عالم ماده بود مثالهایی از مدیریت خدا برای آنها زدند و فرمودند چرا برای خدا بخاطر این مدیریت ها وقاری قائل نیستید ؟ تعجب می کنم !

مَّا لَکُم? لَا تَر?جُونَ لِلَّهِ وَقَار?ا شما را چه شده است که به عظمت و شکوه خدا حرمت قائل نیستید.

وَقَد? خَلَقَکُم? أَط?وَارًا در حالى که شما را در مراحل و حالاتى گوناگون آفریده (مواد خاکى، نبات، غذا، نطفه، علقه، مضغه، جنین، طفل، جوان و پیر)

فقظ کافی است مراحل خلقت خودتان را نگاه کنید ، چور خصوصیات ژن ها از نسل به نسل دیگر انتقال پیدا می کند .

أَلَم? تَرَو?اْ کَی?فَ خَلَقَ ?للَّهُ سَب?عَ سَمَ?وَ?ت? طِبَاقاآیا ندانسته اید که خدا هفت آسمان را چگونه بر فراز یکدیگر آفرید؟15

وَجَعَلَ ?ل?قَمَرَ فِیهِنَّ نُور?ا وَجَعَلَ ?لشَّم?سَ سِرَاج? ا و ماه را در میان آنها روشنى بخش، و خورشید را چراغ فروزان قرار داد16

وَ?للَّهُ أَن?بَتَکُم مِّنَ ?ل?أَر?ضِ نَبَات?ا و خدا شما را از زمین [مانند] گیاهى رویانید،17

ثُمَّ یُعِیدُکُم? فِیهَا وَیُخ?رِجُکُم? إِخ?رَاج?ا سپس شما را در آن باز مى گرداند و باز به صورتى ویژه بیرون مى آورد،18

وَ?للَّهُ جَعَلَ لَکُمُ ?ل?أَر?ضَ بِسَاط?او خدا زمین را بر شما فرشى گسترده قرار داد،19

لِّتَس?لُکُواْ مِن?هَا سُبُل?ا فِجَاج?اتااز آن به راه هاى فراخ گشاده یا مختلف بروید

آیات 28 به بعد سوره ی هود .

 

 

 


قِصّه های خدا - داستان آدم

داستان هایی که در قرآن ذکر می شود از واقعیات وبرای بیدار شدن است نه خوابیدن و نه سرگرمی و تفریح ، لذا ادبیاتی که در قرآن برای نقل داستان ذکر شده است به این منظور است . 

داستان حضرت آدم : 

آیه 30 سوره مبارکه بقره  

وَإِذ? قَالَ رَبُّکَ لِلمَلَـائِکَةِ إِنِّی جَاعِل فِی لأَرضِ خَلِیفَة قَالُو اْ أَتَجعَلُ فِیهَا مَن یُفسِدُ فِیهَا وَیَسفِکُ لدِّمَاءَ وَنَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعلَمُ مَا لَا تَعلَمُونَ .

آغاز داستان حضرت آدم در قرآن از اینجاست که خداوند به ملائکه فرمود: من می خواهم در زمین خلیفه قرار دهم ... 

از این جا معلوم می شود خلقت حضرت آدم بعد از خلقت ملائکه بوده و جنیان هم قبلا خلق شده اند چون ابلیس هم بوده است . 

خداوند فرمود : می خواهم برای خودم خلیفه قرار دهم 

1- سیستم قرار دادن جانشین در زمین فقط دست خداست 

2- فرمود من می خواهم در روی زمین ... و معلوم می شود از ابتدا قرار بود آدم روی زمین بیاید حتی اگر ازآن درخت نمی خورد !

ملائکه سؤال کردند : 

خداونا می خواهی موجودی بیافرینی و خلفه قرار دهی که می خواهد فساد کند ؟ 

و تعجب ملائکه از این بابت بود که خلیفه خدا باید با بزرگی و پاکی خدا نسبتی داشته باشد . 

البته خداوند هم تکذیب نکرد حرف ملائکه را ولی فرمود من چیزی می دانم که شما از آن خبر ندارید ، پس معلوم می شود چیزهایی هستند ملائکه هم که آگاه به اسرار غیب هستند آگاه نیستند و غیب تر از غیب هم وجود دارد . 

اما اینکه ملائکه از گجا می دانستند که انسان فساد می کند در زمین : 

1- ملائکه تحلیل عقلی کردند و در وجود انسان بی نهایت طلبی را دیدند و از طرفی عالم ماده را هم می شناختند که بسیار محدود است و این بی نهایت طلبی در فضای محدود باعث بروز فساد می شود هم در بین خد انسان ها و هم در گرایش به گناه . 

2- ملائکه فرا زمان و فرا مکان هستند و آنها توانستند با این قابلیت اینده را ببینند . 

3- خداوند قبل از اینکه آدم را بیافریند موجوداتی شبیه آدم آفریده بود که راهنما داشتند ولی به خاطر تمرد و گواهی هیشان نسلشان رو زوال رفت 

و لذا سؤال کردند ( اعتراض نکردند ، کار خدا اعتراض بردار نیست و ملائکه  برای دانستن سؤال کردند ) چطور این سنخیت بین تو و این موجود برقرار می شود . 

 

و عَلَّمَ ءَادَمَ لأَسمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُم عَلَى لمَلَـئِکَةِ فَقَالَ أَنبِـونِی بِأَسمَاءِ هَـؤُلَاءِ إِن کُنتُم صَدِقِینَ

خداوند در آغاز افرینش انسان برای او کلاس آموزشی قرار داد و تمام اسماء را به او آموخت و همین اسماء را به ملائکه هم عرضه کرد و فرمود از راست می گویید که از انسان ها برتر هستید این اسماء را به من بگوییید . 

نحوه تعلیم علم به آدم و نوع علم : 

دو نوع علم وجود دارد یکی از نوع اگاهی و اطلاعات است که  جای ان در مغز انسان است و اثر آم دانایی و مهارت است و فراموشی هم آسیب ان است . 

اما نوع دوم علم اطلاعات نیست که فراموش شود بلکه از جنس نور است و جای ان در دل و قلب است که مرگز فهم اسنان است و با معصیت خدا از انسان گرفته می شود و اثر این علم ارتقاء سطح وجودی انسان است . 

وقتی در آیات بعدی می بینیم فرشتگان بر آدم سجده می کنند متوجه می شویم علم حضرت آدم از نوع دوم بوده چون مقامش بالا رفته است و الا برای اطلاعات زیاد ما حق نداریم جلوی کسی سجده کنیم و تعظیم کنیم و تمام ملائکه ( اجمعون ) با تمام مراتبی که دارند به آدم سجده کردند . 

ملائکه وقتی این مقام و علوم را دیدند تعجب کردند و گفتند : 

قَالُواْ سُبحَنَکَ لَا عِلمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمتَنَا إِنَّکَ أَنتَ لعَلِیمُ لحَکِیمُ

خداوندا اینجوری که آدم رشد کرد ه است هیچ کدام از ما رشد نکرد ایم ، اینقدر سریع تقرب پیدا کرد . 

و برای اینکه این تسلط و برتری کامل شود خداوند فرمود آدم به ملائکه آموزش بده . 

قَالَ یَــادَمُ أَنبِئهُم بِأَسمَائِهِم فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسمَائِهِم قَالَ أَلَم أَقُل لَّکُم إِنِّی أَعلَمُ غَیبَ لسَّمَاوات وَلأَرضِ وَأَعلَمُ مَا تُبدُونَ وَمَا کُنتُم تَکتُمُونَ

 

سؤال : این اسامی چه بود که آدم با ان اوج گرفت  ؟ و آیا ما هم می توانیم به مانند آدم با این علم اوج بگیریم ؟

ویژگی های اسماء :

·        کلمه اسماء(اسماء کلها ) در زبان عربی جمع است و برای از سه نفر به بالا بکار می رود .

·        ضمیر هم (عرضهم )برای موجوداتی بکار می رود که صاحب عقل هستند.

·       این اسماء اثر ارتقاء دهندگی دارند .

·       از جنس نور هستند چون به قلب آدم دده شده بود .

سه نظر در مورد اسماء :

·       علمای اهل سنت گفتند : اسامی اشیاء را خداوند به آدم آموخت ____ این جواب نمی تواند درست باشد چون به واسطه ی اسماء ی که ادم آموخته بود بر ملائکه برتری یافته بود و این برتری نمی تواند به خاطر یاد گرفتن اسامی اشیاء باشد .

·       زبان های گوناگون را خداوند به آدم آموخت ____ در عالم مجردات که ملائکه هستند زبان های گوناگون معنا ندارد که ملائکه بخواهند آنرا از آدم یاد بگیرند

·       خداوند اسامی خودش را به ادم آموخت . _____ بر سر اسماء الف و لام جمع آمده و تمام اسامی خود را خدا به ادم یاد داده و این اسامی باید زنده باشند چون ضمیر هم آمده و مشخص است که اسامی خداوند زنده نیستند و لفظ هستند و اگر منظور از اسامی خود خداوند باشد که خداوند مفرد است جمع نیست . پس اسامی خداوند هم نمی تواند مصداق این اسماء باشد .

·       نظر چهارم

وقتی ابلیس از درگاه خداوند به خاطر سجده نکردن رانده شد دلیلش این را گفت :

قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ‌ (12)

فرمود : « چون تو را به سجده امر کردم چه چیز تو را باز داشت از اینکه سجده کنى ؟ » گفت : « من از او بهترم . مرا از آتشى آفریدى و او را از گِل آفریدى . »

?الأعراف‏، 12?

بعد از این خداوند فرمود :

قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعَالِینَ‌ (75)

فرمود : « اى ابلیس ، چه چیز تو را مانع شد که براى چیزى که به دستان قدرت خویش خلق کردم سجده آورى ؟ آیا تکبّر نمودى یا از [ جمله ] برترى‏جویانى ؟ »

?ص‏، 75?

پس دلیل ابلیس برای سجده نکردن این بود که جسم من از ادم برتر هستم

وخداوند متعال فرمود : تو تکبر کردی یا از عالین بودی ؟ عالین چه کسانی بودند که آنها مامور به سجده به آدم نبودند در صورتی که

تمام ملائکه مامور به سجده بودند فَسَجَدَ الْمَلاَئِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ‌ (30)

پس فرشتگان همگى یکسره سجده کردند ،

?الحجر، 30?

و عالین موجودات صاحب عقول بودند (فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ ه?ؤُلاَءِ) و از عالم غیب هم بودند و ملائکه و ابلیس آشنا نبودند با آنها  چرا که

خداوند فرموده بود :

قَالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ‌ (33)

، فرمود : « آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمانها و زمین را مى‏دانم ; و آنچه را آشکار مى‏کنید ، و آنچه را پنهان مى‏داشتید

مى‏دانم ؟ »

?البقرة، 33?

 

در روایات داریم که فرمودند : ما عالین هستیم .

آدم و نسل ادم توانایی این را دارند با عقل خود و استفاده از این اسماء به مقاماتی برسند که ازملائکه جلو بزنند .

بنا به فرمایش امیر المومنین : اتزعم انک جرم صغیر فیک النطوی عالم الاکبر

انسان به واسطه ی علم می تواند توسعه وجودی پیدا کند .

 

 

سؤال : سجده ی ملائکه یعنی افتادن بر خاک برای خداوند بود یا برای آدم ؟

برخی می گویند وقتی دستور داده شد به ملائکه سجده کنند منظور سجده بر خدا بود و سجده بر آدم در واقع سجده بر خدا بود در واقع سجده بر آدم به عنوان قبله گاه بود و مراد خدا بود و لی وقتی به ایات قرآن نگاه می کنیم در جریان سجده به یوسف " وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قَالَ یَا أَبَتِ ه?ذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ ...

و علت این سجده را اینگونه بیان می کنند :

قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنَا وَ إِنْ کُنَّا لَخَاطِئِینَ‌ (91)

گفتند : « به خدا سوگند ، که واقعاً خدا تو را بر ما برترى داده است و ما خطاکار بودیم . »

?یوسف‏، 91?

 

و آنقدر برتری یوسف مشهود است که پیراهین یوسف باعث شفای پدر می شود و این مصداق آثرک الله علینا است . ...

و این تعبیر همان خواب دوران کودکی بود .

إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ‌ (4)

[ یاد کن ] زمانى را که یوسف به پدرش گفت : « اى پدر ، من [ در خواب ] یازده ستاره را با خورشید و ماه دیدم . دیدم [ آنها ] براى من سجده مى‏کنند . »

?یوسف‏، 4?

 

پس این سجده واقعا به خاطر مقام برتر آدم بود به مانند برادران یوسف و یعقوب که به خاطر مقام او سجده کردند  و سجده ی ملائکه هم پذیرش این مقام بود که ابلیس نداشت و به همین خاطر رانده شد پذیرش برتری آدم برای ابلیس سخت بود والا اگر آدم نمادی بود به مانند قبله و در واقع سجده برای خدا بود سجده کردن اینقدر سخت نبود چون 6000 سال خدا را عبادت کرده بود .

 

 

اولین جایی که صحبت از همسر آدم می شود زمانی است که می خواهد وارد بهشت شود .

وَ قُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمَا وَ لاَ تَقْرَبَا ه?ذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ‌ (35)

و گفتیم : « اى آدم ، خود و همسرت در این باغ سکونت گیر [ ید ] ; و از هر کجاى آن خواهید فراوان بخورید ; و [ لى ] به این درخت نزدیک نشوید ، که از ستمکاران خواهید بود . »

?البقرة، 35?

 

سؤال : این بهشتی که خدا برای آدم فراهم کرده بود چگونه بهشتی بود ؟

آیا باغی زمینی بوده طبق نظر برخی مفسرین و یا طبق نظر برخی بهشت آخرتی بوده ؟

 

این بهشت حتما برخی از زمین نبود چون می فرماید : قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعاً ....?البقرة، 38? هبوط یعنی فرود آمدن و اگر در زمین می بودند باید می فرمود قلبنا الخرجوا منها ....

 

بهشت آخرتی هم نبود چون شب معراج پیامبر صلی الله و علیه وآله دیدند فرشتگانی دارند می سازند و عده ای سریع می سازند و عده ای نمی سازند و عده ای می سازند و خراب می کنند و پیامبر صلی الله و علیه وآله وقتی سؤال کردند پاسخ داده شد آنهایی که دارند برای آنها سریع ساخته می شود دائم در یاد خدا و کار خوب هستند و مصالح زیاد می فرستند و آنهایی که برخی اوقات می سازند برای آنها مصالح کم می فرستند و آنهایی که می سازند و خراب می کنند صاحب آن کار خوبی انجام میدهند و با گناه خرابش می کنند .

دومین دلیل اینکه که آن بهشت آدم بهشت آخرتی نبود این است که در بهشت آخرتی ممنوعیتی وجود ندارد: لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ فِیهَا وَ لَدَیْنَا مَزِیدٌ (35) در صورتی که در بهشت ادم ممنوعیت وجود داشت فرمود لا تقربا هذه الشجره  . سومین دلیل این است بهشت آخرتی دائمی و دار خلود است ولی آدم از بهش آمد بیرون دلیل چهارم در بهشت پایانی ابلیس اذن ورود ندارد اما در بهشت آدم ابلیس وارد شد و توانست ادم را فریب بدهد دلیل پنجم در بهشت پایانی هیچ آزار و اذیتی نیست و شرمندگی وجود ندارد اما در بهشت آدم وقتی از درخت تناول کردند لباس آنها از آنها گرفته شد و برهنه شدند و خجالت زده شدند

. فَأَکَلاَ مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَ طَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى‌ (121)

آن گاه از آن [ درخت ممنوع ] خوردند و برهنگى آنان برایشان نمایان شد و شروع کردند به چسبانیدن برگهاى بهشت بر خود . و [ این گونه ] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت .

?طه‏، 121?

نکته :

از ابتدا قرار بود آدم روی زمین بیاید و این صحیح نیست که ما بگوییم اگر آدم از آن درخت نمی خورد ما تا ابد در بهشت بودیم ، چرا که همان ابتدا خداوند فرمود : انی جاعل فی الارض خلیفه .... مثالآن شبیه زن و مرد جوانی است که می خواند یک ماه ماه عسل باشند و بخاطر اشتباهی یک هفته بیشتر نماندند و بعد ها بچه های انها بگویند اگر شمادعوایتان نمی شد ما تا ابد در ماه عسل بودیم .

 

 

این درخت چه بود ؟

واژه لا تقربا در قرآن در بحث شراب استفاده شده است که می فرماید :   لا تقربوا الصلاه و انتم سکاری   ... پس نماز پلید نیست بلکه چون شما امادگی نماز ندارید نزدیک نماز نشوید و دستور خدا بر اینکه آدم نزدیک این درخت نشود منظور این نیست که این شجره پلید است شما نزدیکش نشوید بلکه هنوز شما قابلیت ندارید تا از این درخت استفاده کنید .

 

امام عسکری علیه السلام فرمودند : این درخت درخت علم خلقت بود و این درخت در اختیار اهل بیت علیهم السلام بود و آدم از این درخت نهی شده بود ( زیارت جامعه کبیره می خوانیم : و ایاب الخلق الیکم و حساب الناس علیکم )

 

یک حرف اشتباه دیگر در این جریان این است که می گویند حوا باعث شد آدم فریب بخورد وی طبق فرمایش قرآن این اشتباه است :

فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا ....

شیطان هر دو را با هم فریب داد .

 

 

علت فریب خوردن حضرت ادم علیه السلام چه بود ؟

حضرت ادم طعم برتری بوسیله ی علم را چشیده بود و برای تجربه مقام بالاتر دوست داشت از آن درخت بخورد .

شیطان از این علاقه استفاده کرد وبرای آنها قسم خورد .

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَ قَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ ه?ذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ‌ (20)

پس شیطان ، آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود ، براى آنان نمایان گرداند ; و گفت : « پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد ، جز [ براى ] آنکه [ مبادا ] دو فرشته گردید یا از [ زمره ] جاودانان شوید . »

?الأعراف‏، 20?

وَ قَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ‌ (21)

و براى آن دو سوگند یاد کرد که : من قطعاً از خیرخواهان شما هستم .

?الأعراف‏، 21?

 

روش کار ابلیس همین است که روی وعده های با ظاهر منطقی خود اصرار می وزد تا فریب دهد .

و روز قیامت هم خودش اعتراف می کند به این روش

وَ قَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ مَا کَانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ مَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ‌ (22)

و چون کار از کار گذشت [ و داورى صورت گرفت ] شیطان مى‏گوید : « در حقیقت ، خدا به شما وعده داد وعده راست ، و من به شما وعده دادم و با شما خلاف کردم ، و مرا بر شما هیچ تسلطى نبود ، جز اینکه شما را دعوت کردم و اجابتم نمودید . پس مرا ملامت نکنید و خود را ملامت کنید . من فریادرس شما نیستم و شما هم فریادرس من نیستید . من به آنچه پیش از این مرا [ در کار خدا ] شریک مى‏دانستید کافرم » . آرى ! ستمکاران عذابى پردرد خواهند داشت .

?إبراهیم‏، 22?

 

 

و آدم به واسطه ی علاقه ای که داشت و استفاده شیطان از آن و جلوه دادن آن درخت برای رسیدن به ان مقام با قسم خوردن و منطقی برخورد کردن و اصرار توانست آدم را فریب دهد .

 

 

آیا آدم علیه السلام پیامبر نبود و معصوم نبود پش چرا فریب خورد ؟ و از طرفی خوب آدم توبه کرد پس چرا بازهم افتاد روی زمین و عقوبت شد .

·       در بهشت حضرت ادم پیامبر نبود

·       در بهشت جای تکلیف نیست و شریعتی نبود .

·       امر آنجا امر مولوی نیست بلکه امر ارشادی است یعنی دستور نبود بلکه خداوند نفع ادم را به او تذکر داد و نصیحت بود ادم فریب خورد .

 

پس کار حضرت آدم معصیت نبود و ترک اولی بود و کاری که مناسب او نبود انجام داد و بهتر بود این کار را انجام نمی داد و روی زمین آمدن مجازات او نبود چون توبه کرده بود بلکه این امدن روی زمین اثر فعل آدم بود و از اول قرار بود روی زمین بیاید و این خوردن از درخت باعث شد زودتر بیاید روی زمین .

 

لذا قرآن نذکر می دهد که ما فرزندان آدم مانند آدم فریب نخوریم .

یَا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ‌ (27)

اى فرزندان آدم ، زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد ; چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند ، و لباسشان را از ایشان برکَند ، تا عورتهایشان را بر آنان نمایان کند . در حقیقت ، او و قبیله‏اش ، شما را از آنجا که آنها را نمى‏بینید ، مى‏بینند . ما شیاطین را دوستان کسانى قرار دادیم که ایمان نمى‏آورند .

?الأعراف‏، 27?

 

سؤال : علت دشمنی ابلیس با آدم چه بود ؟

ابلیس جنی بود که در اثر 6000 هزار سال عبادت مقرب در گاره خدا بود به صورتی که شده بود عزازیل و برخی از ملائکه به او التماس دعا می گفتند و این روحیه خود برتر بینی و تکبر در وجود او بود و اصلا به خاطر همین برتری جویی خدا را عبادت می کرد و برای همین قرآن می گوید :کان من الکافرین و وقتی آدم برتری جست حسادت ورزید ، پس در عالم خلقت انچیزی که موجب رانده شدن از در گاه خدا می شود دیدن خود است و ندیدن مقام علم و خاضع نبودن در برابر آن که وجود مقدس حضرات معصومین علیهم السلام هستند .

 

ابلیس به ازای 6000 سال عبادت از خدا در خواست هایی کرد ، آن ابزارها چه بود ؟

·       مهلت دادن تا قیامت - قَالَ رَبِّ فَأَنظِر?نِی? إِلَى? یَو?مِ یُب?عَثُونَ 79 قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ ?ل?مُنظَرِینَ 80 إِلَى? یَو?مِ ?ل?وَق?تِ ?ل?مَع?لُومِ

·       دادن فرزندانی که بتواند به کمک آنها فریب دهد بچه های آدم را و خداوند فرمود به ازای هر بچه ادم به تو دو تا فرزند می دهم که بتوانی فریب دهی و دو تا ملک هم برای هر بچه ادم برای هدایتش فراهم می کنم ( نکته این است که خداوند آنقدر فرزند به ابلیس می دهد تا با اختیار خود دو نفر برای هر بچه ی آدم بماند )

·       در خواست کرد کاری کن من و بچه های من آدم را ببینیم و آنها ما را نبینند .

یَا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ‌ (27) اى فرزندان آدم ، زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد ; چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند ، و لباسشان را از ایشان برکَند ، تا عورتهایشان را بر آنان نمایان کند . در حقیقت ، او و قبیله‏اش ، شما را از آنجا که آنها را نمى‏بینید ، مى‏بینند . ما شیاطین را دوستان کسانى قرار دادیم که ایمان نمى‏آورند .?الأعراف‏، 27?

قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ‌ (16)

گفت : « پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندى ، من هم براى [ فریفتن ] آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست .

?الأعراف‏، 16?

 

 

دستور داده شد به ادم که در زمین مستقر شود :

فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَى حِینٍ‌ (36) پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید ; و از آنچه در آن بودند ایشان را به درآورد ; و فرمودیم : « فرود آیید ، شما دشمن همدیگرید ; و براى شما در زمین قرارگاه ، و تا چندى برخوردارى خواهد بود . »?البقرة، 36?

 

ابلیس و ادم و حوا از بهشت اخراج شدند و ابلیس به بخشی از هدف خودش رسیده بود .

آدم خیلی پشیمان بود و بسیار گریه می کرد که فرشته ها توبه کردن را به او آموختند .

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ‌ (37) سپس آدم از پروردگارش کلماتى را دریافت نمود ; و [ خدا ] بر او ببخشود ; آرى ، او [ ست که ] توبه‏پذیرِ مهربان است .?البقرة، 37?

خداوند به سمت انسان بازگشت کرد و پذیرفت عذر خواهی او را چون می فرماید « فتاب علیه » و پذیرش خداوند هم کریمانه است که او تواب و رحیم است

در روایات داریم که شخصی معصیتی کرده و خداوند او را می بخشد و می فرستد او را در بهشت و آن بنده یاد گناهان خود در دنیا می افتد و شرمنده می شود و خداوند متعال برای اینکه اذیت نشود حفظه ی او را بر می دارد تا یاد آوری نکند و به جای آن خوبی می گذارد

إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَل?ا صَ?لِح?ا فَأُوْلَـ??ئِکَ یُبَدِّلُ ?للَّهُ سَیِّـ?َاتِهِم? حَسَنَ?ت?? وَکَانَ ?للَّهُ غَفُور?ا رَّحِیم?ا

و آن بنده وقتی مرور می کند می بیند چقدر کار خوب دارد ولی مخاسبه نشده و به خدا می گوید خدایا اشتباه نشده من با این کارها نباید اینجا می بودم ، جایگاه من باید بالاتر می بود و خداوند جایگاه او را ارتقاء می دهد .

 

اسمائی که به آدم القاء شده بود چه بود ؟

شخصی از امام صادق علیه السلام سؤال کرد و امام فرمودند : آن این اسماء پنج تن آل عبا بودند یاحمید بحق محمد یا عالی بحق عل و یا فاطر بحق فاطمه و یا محسن بحق الحسن و یا قدیم الاحسان بحق الحسین .

روای سوال کرد آن کلماتی که خداوند با آنها امتحان ابراهیم را تمام کرد چه بود ؟

وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ‌ (124)

و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود ، و وى آن همه را به انجام رسانید ، [ خدا به او ] فرمود : « من تو را پیشواى مردم قرار دادم . » [ ابراهیم ] پرسید : « از دودمانم [ چطور ] ؟ » فرمود : « پیمان من به بیدادگران نمى‏رسد . »

?البقرة، 124?

امام فرمودند آن کلماتی که ابراهیم علیه السلام با ان امتحان شد تمام ما اهل بیت علیهم السلام بودیم .

 

راهی برای رشد در عالم وجود ندارد جز از در خانه ی اهل بیت علیهم السلام .

در زیارت جامعه می خوانیم : انتم باب الله التی مبتلی به الناس

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ‌ (38)

فرمودیم : « جملگى از آن فرود آیید . پس اگر از جانب من شما را هدایتى رسد ، آنان که هدایتم را پیروى کنند بر ایشان بیمى نیست و غمگین نخواهند شد .

وَ?لَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِـ?َایَ?تِنَا? أُوْلَـ??ئِکَ أَص?حَ?بُ ?لنَّارِ? هُم? فِیهَا خَ?لِدُونَ

?البقرة، 38?

خوف نسبت به آینده است و حزن نسبت به گذشته است 

با مقابل هم قرار دادم دو آیه متوجه می شویم که هادیان الهی همان آیات خداوند هستند که برخی با تکذیب آن ها همنشین اتش می شوند .